٫بنویسم سخنی
٫هر نفسی
باز بسی
!!
گفتی از ناله در این نامه فراوان بنویسگفتی و رفتی و جستی و ندانستی تو
...
که من از روز ازل بسته به زنجیر تو ام!!!
شبم از غم ، غمم از تو و تو گفتی بنویس...
غم از این غم که ندارد ثمری هر سخنیو از این غم بسیار
...!!
که نخواندست کسی از ورقی٫گفتی از آنچه تو داری بنویس
٫گفتی از آنچه تو خواهی بنویس
٫گفتی از آنچه تو دانی بنویس
؟؟!!کانچنین موج خموشی به تن آزرده مرا
٫گفتم و رفتم و جستم و ندانستی تو
!!!
غم من آنچه تو می پنداری نیست...
در خاطره امهرگز نیست
!
آنچه در آینه ی چشم تو معنا شده است!!!
غم من راز خموش صدف دیده ی توست...
که ندارد پر و بالی و نداند گذری!!!
غم من شعله ی لرزان دل خسته ی توستتو که در دیده ی صیاد به دام افتادی
...
چه بخواهی...
چه نخواهی!!
تو بدان!!
بال و پری نیست که پرواز کنی...
غم من خواهش پرواز تو بود15692 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
8 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian